توافقی که تحت عنوان توافقنامه تهران بین ایران-ترکیه-برزیل به امضا رسید برای دولت احمدی نژاد و برای افراطیون جناح اصولگرا یک شکست مفتضحانه است. برای اینکه ببینید این توافق نامه تا چه اندازه بر علیه همه حرفهایی است که رییس دولت زده بودند همان بس که به سخنرانی 22 بهمن سال قبل ایشان مراجعه کنید. این مساله همانگونه که مهندس موسوی در آن مناظرهی معروف به درستی گفت افراطی بود که راه را برای تفریط باز میکرد. یعنی از منظر سود و زیان احمدی نژاد و جناح کیهان توافق نامه تهران ضرری بزرگ برای آنهاست که مجبور به تن دادن به آن شدهاند (فکر کنم در صورت رد این توافق نامه توسط قدرتهای بزرگ اینها خیلی هم خوشحال شوند). اما این فقط یک طرف ماجراست.
منافع ملی مردم و کشور منظر دیگری است که باید این توافق نامه را از آن منظر نیز مورد بررسی قرار داد. توافق نامه تهران در واقع خواستهای مشخص غرب در قبال مساله هستهای را جامهی عمل میپوشاند. بخش عمدهای از اورانیوم غنی سازی شده را از ایران خارج میکند و در قبال آن اورانیوم برای مصرف پزشکی-تحقیقاتی به ایران میدهد. البته بلوک کشورهای 5+1 تمایل داشتند که ابتکار عمل و کنترل بر این تبادل را هم خود بر عهده بگیرند. مخصوصا روسیه که میخواست محل نگهداری این محموله باشد و از این طریق هم به باج خواهی خود ادامه بدهد. این مساله فرع بر اصل ماجرا بود و به نظر میرسد تمایل ترکیه و برزیل برای میانجیگری باعث شد ایران این فرصت را داشته باشد که بر روی محموله ارسالی خود کنترل بیشتری داشته باشد. ترکیه برای نگهداری سوخت مکان بسیار بهتری است تا روسیه. ترکیه کشوری غیر اتمی است و از نظر توانمندیهای نظامی-اقتصادی تقریبا هم سطح ایران است. در صورت نقض توافق، ایران ابزارهای بیشتر و موثرتری برای اعمال فشار بر ترکیه دارد. در حالی که در مورد روسیه ایران تقریبا هیچ اهرم فشار موثری ندارد. ایران میتواند ترکیه را براحتی بر سر مسائلی مثل فعالیت کردها در مرز ترکیه، مسدود کردن مبادلات تجاری مرزی، مساله ارمنستان و آذربایجان و ... تحت فشار قرار دهد. ضمن اینکه دولت اسلامگرای ترکیه شدیدا به دنبال ایفای نقش یک میانجی قابل اطمینان در جهان اسلام را دارد و بعید است که بخواهد تعهدات خود در قبال ایران را نقض کند (برزیل هم دقیقا همین حالت را دارد و به دنبال کسب اعتبار در دنیاست). در شرایطی که ایران در آستانه تحریمهای سخت بین المللی قرار دارد، از این منظر میتوان گفت که توافقنامه تهران در صورت عملی شدن در شرایط حاضر به نفع منافع ملی ایران است و از تبدیل شدن کشور ایران به عراق اواخر زمان صدام جلوگیری میکند.
شاید هم با ملاحظهی این مسائل بود که جمعی از فعالان با تجربه و صادق ملی-مذهبی با کنار گذاشتن مسائل جناحی به سرعت از توافق تهران استقبال کردند (لینک اینجاست). فعالانی مثل عزت ا... سحابی، محمد بسته نگار، تقی رحمانی و ... در متن منتشرهی خود خاطر نشان کردند که "حمایت از تبادل سوخت هستهای را در جهت منافع و مصالح ملت ایران میدانیم و از آن حمایت میکنیم و پذیرش اصل تبادل توسط حاکمیت را نقطه مثبتی میدانیم". نکتهی دیگر در بیانیهی فعالان ملی-مذهبی دعوت از همه جناحهای سیاسی بود "تا در برخورد با این مسئله منافع و مصالح عام ملت ایران را بر دیگر منافع خاص، جناحی و فردی ترجیح دهند". اکنون چند روز از بیانیه تهران گذشته است. رهبران جنبش سبز هنوز موضع صریحی در قبال این توافق نامه اتخاذ نکردهاند. متنی از مهاجرانی را امروز العربیه منتشر کرد که مرا به شدت نگران کرده است. متن مهاجرانی یک استفادهی جناحی از یک مسالهی ملی را به ذهن متبادر میکند. اعمال تحریمهای فلج کننده علیه ایران بیشتر از هر کس به ملت ایران ضربه میزند. رهبران اصلاح طلب نباید به بهانه استفادهی جناحی از این موقعیت چشم بر منافع ملی مردم ایران ببندند. از نظر بنده حتی سکوت آنها هم (که یعنی انتقاد نکنند تا این مصالحه صورت بگیرد) کافی نیست. آقای موسوی و سایر رهبران اصلاح طلب باید شجاعانه در این مساله موضع بگیرند و نشان دهند با سیاستمداران کوته فکری که از هر فرصت برای کوبیدن رقیب استفاده میکنند فرق دارند و منافع ملی مردم ایران را بر منافع کوتاه مدت شخصی و حزبی ترجیح میدهند. یقینا در آیندهای نه چندان دور مردم ایران از رهبران دور اندیشی که منافع ملی را قربانی مطامع شخصی خود نکردند تقدیر در خوری خواهد کرد.
منافع ملی مردم و کشور منظر دیگری است که باید این توافق نامه را از آن منظر نیز مورد بررسی قرار داد. توافق نامه تهران در واقع خواستهای مشخص غرب در قبال مساله هستهای را جامهی عمل میپوشاند. بخش عمدهای از اورانیوم غنی سازی شده را از ایران خارج میکند و در قبال آن اورانیوم برای مصرف پزشکی-تحقیقاتی به ایران میدهد. البته بلوک کشورهای 5+1 تمایل داشتند که ابتکار عمل و کنترل بر این تبادل را هم خود بر عهده بگیرند. مخصوصا روسیه که میخواست محل نگهداری این محموله باشد و از این طریق هم به باج خواهی خود ادامه بدهد. این مساله فرع بر اصل ماجرا بود و به نظر میرسد تمایل ترکیه و برزیل برای میانجیگری باعث شد ایران این فرصت را داشته باشد که بر روی محموله ارسالی خود کنترل بیشتری داشته باشد. ترکیه برای نگهداری سوخت مکان بسیار بهتری است تا روسیه. ترکیه کشوری غیر اتمی است و از نظر توانمندیهای نظامی-اقتصادی تقریبا هم سطح ایران است. در صورت نقض توافق، ایران ابزارهای بیشتر و موثرتری برای اعمال فشار بر ترکیه دارد. در حالی که در مورد روسیه ایران تقریبا هیچ اهرم فشار موثری ندارد. ایران میتواند ترکیه را براحتی بر سر مسائلی مثل فعالیت کردها در مرز ترکیه، مسدود کردن مبادلات تجاری مرزی، مساله ارمنستان و آذربایجان و ... تحت فشار قرار دهد. ضمن اینکه دولت اسلامگرای ترکیه شدیدا به دنبال ایفای نقش یک میانجی قابل اطمینان در جهان اسلام را دارد و بعید است که بخواهد تعهدات خود در قبال ایران را نقض کند (برزیل هم دقیقا همین حالت را دارد و به دنبال کسب اعتبار در دنیاست). در شرایطی که ایران در آستانه تحریمهای سخت بین المللی قرار دارد، از این منظر میتوان گفت که توافقنامه تهران در صورت عملی شدن در شرایط حاضر به نفع منافع ملی ایران است و از تبدیل شدن کشور ایران به عراق اواخر زمان صدام جلوگیری میکند.
شاید هم با ملاحظهی این مسائل بود که جمعی از فعالان با تجربه و صادق ملی-مذهبی با کنار گذاشتن مسائل جناحی به سرعت از توافق تهران استقبال کردند (لینک اینجاست). فعالانی مثل عزت ا... سحابی، محمد بسته نگار، تقی رحمانی و ... در متن منتشرهی خود خاطر نشان کردند که "حمایت از تبادل سوخت هستهای را در جهت منافع و مصالح ملت ایران میدانیم و از آن حمایت میکنیم و پذیرش اصل تبادل توسط حاکمیت را نقطه مثبتی میدانیم". نکتهی دیگر در بیانیهی فعالان ملی-مذهبی دعوت از همه جناحهای سیاسی بود "تا در برخورد با این مسئله منافع و مصالح عام ملت ایران را بر دیگر منافع خاص، جناحی و فردی ترجیح دهند". اکنون چند روز از بیانیه تهران گذشته است. رهبران جنبش سبز هنوز موضع صریحی در قبال این توافق نامه اتخاذ نکردهاند. متنی از مهاجرانی را امروز العربیه منتشر کرد که مرا به شدت نگران کرده است. متن مهاجرانی یک استفادهی جناحی از یک مسالهی ملی را به ذهن متبادر میکند. اعمال تحریمهای فلج کننده علیه ایران بیشتر از هر کس به ملت ایران ضربه میزند. رهبران اصلاح طلب نباید به بهانه استفادهی جناحی از این موقعیت چشم بر منافع ملی مردم ایران ببندند. از نظر بنده حتی سکوت آنها هم (که یعنی انتقاد نکنند تا این مصالحه صورت بگیرد) کافی نیست. آقای موسوی و سایر رهبران اصلاح طلب باید شجاعانه در این مساله موضع بگیرند و نشان دهند با سیاستمداران کوته فکری که از هر فرصت برای کوبیدن رقیب استفاده میکنند فرق دارند و منافع ملی مردم ایران را بر منافع کوتاه مدت شخصی و حزبی ترجیح میدهند. یقینا در آیندهای نه چندان دور مردم ایران از رهبران دور اندیشی که منافع ملی را قربانی مطامع شخصی خود نکردند تقدیر در خوری خواهد کرد.
No comments:
Post a Comment