Saturday, November 28, 2009

در دفاع از ابطحی و حمایت از اعلمی

فیلمی از اقای ابطحی منتشر شد که در آن از خاتمی، موسوی و رفسنجانی اسم برده و هر کدام را به چیزی متهم میکند. این فیلم چند روز پیشتر در اینترنت بود و مطلبی هم تو بالاترین پست شده بود تحت عنوان "برادر بازجو! آن مردی که به اجبار شما ابطحی «خائن» نامیدش به کوری چشم شما اولین کسی است که پس از آزادی به دیدارش رفت" این هم بر مبنای اظهارات ابطحی در همین فیلم بود و الا ابطحی جای دیگری خاتمی را خائن نخوانده بود. اما به هر حال برخیها معتقدند اعلمی خود منتشر کننده اول این فیلم بوده است. فارغ از بحث انتشار فیلم، اعلمی با یک پست و طرح چند سوال به این اعترافات دامن زد.
به نظر من اعلمی نباید به این مساله دامن میزد. مخصوصا در فاصله زمانی که بلافاصله بعد از آزادی ابطحی بود و در شرایطی که او هنوز یک پرونده مفتوح دیگر دارد. من واقعا هیچ توجیه منطقی برای این کار اقای اعلمی نمی بینم. واقعیت این است که هیچکدام از افراد تازه آزاد شده هنوز در مورد اظهارات دوران بازجویی حرفی نزده اند و این بیانگر وجود و تداوم یک فشار از طرف رژیم بر اینان است. آقای اعلمی هم از این فشارها کاملا آگاه است. در سخنرانیها و نوشته های قبلی خود نیز اعترافاتی از این قبیل را بی اعتبار خوانده است. آقای اعلمی مثلا خواسته سوالی بپرسد و باعث شکستن سکوت آزادشدگان پیرامون اعترافاتشان شود. سوالش شاید سوال باشد اما در شرایط فعلی این انتظار بجایی نیست که از زندانیان ازاد شده بخواهیم سریعا در مورد همه این اعترافات توضیح دهند. یادمان باشد وقتی افشاری اعتراف کرد، عباس عبدی بر او خرده گرفت اما چند سال بعد عبدی (که اتفاقا قبلا هم تجربه زندان جمهوری اسلامی را داشت) زندانی شد و مرتضوی شبه اعترافاتی از او گرفت! خود اقای ابطحی هم بر وبلاگ نویسانی که نه معاون رییس جمهور شده بودند و نه سر و ته پیاز بودند خرده میگرفت و آنها را به وبلاگ نویسان پشیمان و غیر پشیمان تقسیم میکرد. ولی این هم طنز تلخ تاریخ معاصر ماست که اینبار ابطحی دستگیر و معترف شد. آقای اعلمی باید به این نکته توجه میکرد که یک مطلب اصلی در مورد این اعترافات وجود دارد. اینکه این اعترافات هیچ ارزشی ندارند ولی ما با انتشار و با دامن زدن به آنها ارزشی مجازی به آنها میدهیم. ما نباید از ابطحی بازجویی کنیم که در مورد اعترافاتش دوباره و این بار برای ما اعتراف کند. آن اعترافات ارزشی ندارند و ما هم نباید وقت خود را صرف بحثهای بی ارزش کنیم.

نکته بعدی که زاییده بحث بالاست ولی اهمیتی بیشتر از خود آن دارد برخورد برخی افراد بدنه جنبش سبز با این ماجراست. برخورد علیرضا رضایی از نوع بگم بگم بود که ظاهرا از ا.ن. به ایشان سرایت کرده است. آقای رضایی اعلمی را بطور ضمنی تهدید کرده که یا ساکت شود یا لجن مالش میکند. در واقع یک نوع زورگیری و گردن کلفتی کرده است از نوع اینترنتی. امیدوارم اقای رضایی هم این را متوجه شوند که اولا تقلید از ابراهیم نبوی لزوما باعث موفقیت نمیشود و در ثانی راههای بهتری هم برای ابراز نظر و وجود هست که با اندکی تفکر میتوانند به آنها برسند.
و اما برخورد جالبتر از شخصی بود به اسم علی قاضی زاده. جناب قاضی که ساکن کاناداست و از آنجا به مبارزه از راه دور خود مشغول هستند لب کلامشان این است که چرا اعلمی زندانی نشده است!! تازه این را به عنوان یک سوال اساسی هم مطرح کرده اند!
ایشان این مطلب اعلمی را بهانه کرده اند تا بگویند قبای ازادیخواهی بر تن اعلمی گشاد است و بر این هم بسنده نکرده ادعاهای مضحکی طرح کرده اند مبنی بر اینکه :
1- اعلمی به مجرد رد صلاحیت در مجلس هشتم، ایشان یک شبه ... از حقوق مردم سخن راندند!!
2- واکنش اعلمی به تقلب گسترده در انتخابات و حضور میلیونی مردم در خیابان ... تنها سکوت بود و سکوت!!
3- اعلمی در صول حیات سیاسی خود هیچگاه سابقه حمایت از فکر یا حرکت خاصی را نداشته است
4- کارنامه اعلمی در مجلس ششم پر است از همصدایی با اصولگرایان
و نهایتا اینکه اعلمی هیچ نکته مثبتی در پرونده ندارد و بس.
واقعا در برابر این اظهارات چه میتوان گفت؟ جز اینکه یک آدم عقده ای نشسته و به هر دلیلی خواسته مدفوعات متشکل از عقده های فروخفته خود از اعلمی را چنین دفع نماید. اما آنچه مرا نگران میکند شخص قاضیزاده نیست که کسی آدم حسابش نمیکند بحث بر سر تفکری است که قاضی زاده یک نماینده آن است. جناب قاضی که هر روز ساعتها پای اینترنت است و برای خود هزار ماشا اله نظریه پردازی است حسابی. چنین کسی آیا از سوابق اعلمی مطلع نیست؟ آیا سری به این سخنرانیهای اعلمی نمیزند که در آن اعلمی بارها و بارها از مقولاتی چون جرم سیاسی، مهار قدرت، اهانت به مجلس ششم، دفاع از اظهار نظر نمایندگان و صدها مورد دیگر از حقوق مردم و آزادیهای آنها دفاع میکند. واقعیت این است که اعلمی با همه ایراداتی که ممکن است داشته باشد همواره صدای مردم و نماینده واقعی آنها بود که هیچگاه نمایندگی مردم را به طرفداری از حزب یا گروه خاصی نفروخت. مثل هر فرد سیاسی دیگر اعلمی هم بری از اشتباه نیست. همین مورد اعترافات ابطحی هم به زعم بنده یک اشتباه از سوی اعلمی است اما آیا این اشتباه دلیل میشود که کسی مثل قاضیزاده چنین بیشرمانه تمام مبارزات اعلمی علیه استبداد و علیه دشمنان آزادی مردم را ندیده بگیرد؟ اگر چنین است که باید گفت برای چه اقدام شرم آور دیگری نمیتوان دلیلی یافت؟
همانطور که گفتم شخص قاضی زاده یا رضایی مهم نیستند مهم این است که تفکری این چنینی بخش مهمی از جنبش سبز را هم دربر میگیرد. اگر چنین است که هرکس با جنبش سبز اندک اختلافی دارد باید به بدترین وجه لجن مال شود سوال من این است که در جنبش سبز چه طلم دیگری ممکن نیست؟ من نمیخواهم این مساله را که فردی خودخواه و متوهم در نوشته ای پریشان اقدام به لجن پراکنی علیه یکی از پاکترین اصلاح طلبان ایران کرده به همه جنبش سبز تعمیم بدهم اما متاسفانه باید بگویم افرادی این چنین در جنبش سبز کم نیستند و همین مساله مرا نگران میکند که ایا با جنبش سبز به چیزی بیش از یک رنگ دست خواهیم یافت؟ ایا به فرض پیروزی جنبش سبز عدالت و آزادی هم پیروز خواهند شد یا اینکه استبداد اینبار در شکلی دیگر بازتولید خواهد شد؟

Sunday, November 8, 2009

حمایت از میر حسین موسوی

دیدم علیرضا رضایی تو وبلاگش فراخوان داده برای حمایت از موسوی، گفتم من هم چیزکی بنویسم. به نظرم رضایی کلک این الف نونی ها را درست متوجه شده است. اینها از یک طرف با تمام قوا به مقابله میرحسین میروند تا نگذارند سیزده آبان از خانه خارج شود از طرف دیگر هم سعی دارند با انواع شگردهای اطلاعاتی ودروغ پردازی سر همین مسائل میر حسین را ضایع کنند. اینها آدمهای نسبتا زیرکی هستند. میدانند که اگر به موسوی آسیبی برسانند عواقب وخیم براشون داره پس چه چیزی بهتر از اینکه به دست خود سبزها میرحسین را حذف کنند. یعنی با ترور شخصیت. البته چند نفر را فریب میدهند که چیزهای چرت و پرت (ونه انتقاد درست و حسابی) در مورد میر حسین بگویند و بعد هم روی این موج سوار میشن تا بقیه را بازی بدهند. قضیه حاج آقا زارع فومنی در ستاد کروبی حتما یادتان هست که. اون زمان فومنی شروع کرد به کوبیدن موسوی و اطرافیان. خوشبختانه ستاد کروبی با فهم درست مساله فورا فومنی را اخراج کرد. الان ببینید همین فومنی بر علیه موسوی و کروبی چه ها که نمیگه. به هر حال این را نوشتم تا بگویم من هم در فردیت خود و در جمعیت جوانان پر شور سبز از میر حسین موسوی حمایت میکنم. هر چند با او 100 درصد موافق نباشم اما او را به عنوان محور اصلی رهبریت جنبش سبز قبول دارم و حمایتش میکنم هرگونه که بتوانم از جمله با همین پست وبلاگی.
باید ثابت کرد که جنبش سبز هوشیارتر از این حرفهاست. حالا که اونها میخوان موسوی را ضایع کنند ما هم از او حمایت جانانه کنیم تا کور شود چشم هر چی حسوده!

Friday, November 6, 2009

شلیکهای مرگبار در پایگاه نیروهای آمریکایی در تگزاس

در یک خبر باورنکردنی، دقایقی پیش خبرگزاریهای آمریکایی گزارش کردند که در طی یک حمله به بزرگترین پایگاه نیروهای آمریکایی در پایگاه فورت هود تگزاس حداقل دوازده سرباز آمریکایی کشته و بیش از سی سرباز زخمی شده اند. خبرگزاریها هنوز از انگیزه مهاجمان اطلاعی نمیدهند اما احتمال داده شده است که حداقل سه نفر در این حمله بطور مستقیم دست داشته باشند. مهاجم اصلی یک افسر ارتش آمریکا بنام ندال مالک حسن است که در طی این حمله کشته شده است. دو نفر دیگر هم ظاهرا بازداشت شده اند. هنوز جزئیات این حمله منتشر نشده است.
رسانه های اعلام کرده اند که بیمارستانهای محل حادثه نیاز به اهدای خون دارند.
در مجلس آمریکا هم یک دقیقه اعلام سکوت شد برای احترام به کشته شدگان. باراک اوباما نیز پیامی به همین مناسبت صادر کرد.
ارتش آمریکا آخرین اخبار این ماجرا را در صفحه توئیتر خود نیز منتشر میکند.
بنا به گفته منابع ارتش آمریکا در این پایگاه قبلا نیز حملات خشونت بار توسط سربازان علیه همدیگر گزارش شده است اما حمله ای در این سطح بسیار نادر میباشد. مهاجم اصلی این حمله با دو قبضه سلاح به مرکز آماد سربازان در این پایگاه حمله کرده است. فورت هود بزرگترین پایگاه سربازان امریکایی در کل دنیا میباشد. این مرکز همانند یک شهر بزرگ است و مرکز آماد سربازان نیز شامل چندین ساختمان میباشد. این مرکز دارای نه مدرسه و چندین مرکز خرید است. در هر زمان تعداد 25 تا سی هزار نفر در این مرکز اقامت دارند.
باراک اوباما هم اکنون در حال کنفرانس مطبوعاتی با خبرنگاران در این زمینه است. اوباما گفت که از دست دادن سربازان امریکایی در خارج به اندازه کافی دشوار است اما از دست دادن انها در حمله ای در خاک آمریکا بسیار وحشتناک است.
مهمترین سوال این است که آیا این حمله یک عملیات تروریستی بوده یا تنها یک رفتار خشونت بار بوده که توسط چندین سرباز علیه همقطارانشان صورت گرفته است.
سی ان ان اعلام کرد که دو نفری که بازداشت شده بودند اکنون آزاد شده اند.
در یک خبر باورنکردنی، دقایقی پیش خبرگزاریهای آمریکایی گزارش کردند که در طی یک حمله به بزرگترین پایگاه نیروهای آمریکایی در تگزاس حداقل دوازده سرباز آمریکایی کشته و بیش از سی سرباز زخمی شده اند. خبرگزاریها هنوز از انگیزه مهاجمان اطلاعی نمیدهند اما احتمال داده شده است که حداقل سه نفر در این حمله بطور مستقیم دست داشته باشند. مهاجم اصلی یک افسر ارتش آمریکا بنام مالک ندال حسن است که در طی این حمله کشته شده است. دو نفر دیگر هم ظاهرا بازداشت شده اند. هنوز جزئیات این حمله منتشر نشده است.
فرد شلیک کننده (مالک حسن) مدرک پزشکی داشته است و به عنوان روان پزشک در ارتش آمریکا خودمت میکرده است. تخصص وی در معالجه افرادی بود که بدلیل بودن در میدان جنگ مشکل روانی داشته اند. قرار بوده که حسن به زودی به عراق اعزام شود. همچنین مالک حسن به تازگی برای ترفیع درجه هم انتخاب شده بود.
آخرین گزارشها: ساعتها پس از اعلام اولیه مبنی بر کشته شدن ضارب، خبرگزاریهای آمریکایی اعلام کردند که ضارب زخمی شده ولی زنده است و از نظر پزشکی هم در شرایط پایداری به سر میبرد.
ضمنا اعلام شد که ضارب اردنی تبار است اما در آمریکا متولد شده و تحصیل کرده است. پسر عموی ضارب هم از طرف خانواده آنها اعلام کرد که این خانواده از آنچه اتفاق افتاده به شدت اندوهناک و متعجب است. او گفت که دکتر نیدال حسن شهروند و زاده آمریکا بود و در آمریکا رشد و بالیده بود. او اضافه کرد که خانواده ما همگی به کشور خود آمریکا افتخار میکنیم و از آنچه اتفاق افتاده به شدت متاثریم. وی همچنین به خانواده تمام آسیب دیدگان تسلیت گفت.
یک سرباز آمریکایی که اوایل امسال توسط دکتر نیدال حسن معالجه شده بود گفته است که دکتر حسن روانپزشکی حاذق و بسیار مودب و حرفه ای بود. او گفت باور کردن اینکه دکتر حسن بتواند چنین کار وحشتناکی انجام دهد برایم بسیار سخت است.
یک سرباز دیگر گفت که دکتر حسن جز داستانهای وحشتناک ما سربازان چیزی نمی شنید و شنیدن این همه تجارب تاثربار میتواند روی او اثر گذاشته باشد. یک استاد دانشگاه کالیفرنیا گفته است که کار با افرادی که استرسهای وحشتناک تجربه کرده اند بر روی انسان اثر میگذارد اما اینکه اثری به این اندازه داشته باشد بسیار بعید است.