فیلمی از اقای ابطحی منتشر شد که در آن از خاتمی، موسوی و رفسنجانی اسم برده و هر کدام را به چیزی متهم میکند. این فیلم چند روز پیشتر در اینترنت بود و مطلبی هم تو بالاترین پست شده بود تحت عنوان "برادر بازجو! آن مردی که به اجبار شما ابطحی «خائن» نامیدش به کوری چشم شما اولین کسی است که پس از آزادی به دیدارش رفت" این هم بر مبنای اظهارات ابطحی در همین فیلم بود و الا ابطحی جای دیگری خاتمی را خائن نخوانده بود. اما به هر حال برخیها معتقدند اعلمی خود منتشر کننده اول این فیلم بوده است. فارغ از بحث انتشار فیلم، اعلمی با یک پست و طرح چند سوال به این اعترافات دامن زد.
به نظر من اعلمی نباید به این مساله دامن میزد. مخصوصا در فاصله زمانی که بلافاصله بعد از آزادی ابطحی بود و در شرایطی که او هنوز یک پرونده مفتوح دیگر دارد. من واقعا هیچ توجیه منطقی برای این کار اقای اعلمی نمی بینم. واقعیت این است که هیچکدام از افراد تازه آزاد شده هنوز در مورد اظهارات دوران بازجویی حرفی نزده اند و این بیانگر وجود و تداوم یک فشار از طرف رژیم بر اینان است. آقای اعلمی هم از این فشارها کاملا آگاه است. در سخنرانیها و نوشته های قبلی خود نیز اعترافاتی از این قبیل را بی اعتبار خوانده است. آقای اعلمی مثلا خواسته سوالی بپرسد و باعث شکستن سکوت آزادشدگان پیرامون اعترافاتشان شود. سوالش شاید سوال باشد اما در شرایط فعلی این انتظار بجایی نیست که از زندانیان ازاد شده بخواهیم سریعا در مورد همه این اعترافات توضیح دهند. یادمان باشد وقتی افشاری اعتراف کرد، عباس عبدی بر او خرده گرفت اما چند سال بعد عبدی (که اتفاقا قبلا هم تجربه زندان جمهوری اسلامی را داشت) زندانی شد و مرتضوی شبه اعترافاتی از او گرفت! خود اقای ابطحی هم بر وبلاگ نویسانی که نه معاون رییس جمهور شده بودند و نه سر و ته پیاز بودند خرده میگرفت و آنها را به وبلاگ نویسان پشیمان و غیر پشیمان تقسیم میکرد. ولی این هم طنز تلخ تاریخ معاصر ماست که اینبار ابطحی دستگیر و معترف شد. آقای اعلمی باید به این نکته توجه میکرد که یک مطلب اصلی در مورد این اعترافات وجود دارد. اینکه این اعترافات هیچ ارزشی ندارند ولی ما با انتشار و با دامن زدن به آنها ارزشی مجازی به آنها میدهیم. ما نباید از ابطحی بازجویی کنیم که در مورد اعترافاتش دوباره و این بار برای ما اعتراف کند. آن اعترافات ارزشی ندارند و ما هم نباید وقت خود را صرف بحثهای بی ارزش کنیم.
نکته بعدی که زاییده بحث بالاست ولی اهمیتی بیشتر از خود آن دارد برخورد برخی افراد بدنه جنبش سبز با این ماجراست. برخورد علیرضا رضایی از نوع بگم بگم بود که ظاهرا از ا.ن. به ایشان سرایت کرده است. آقای رضایی اعلمی را بطور ضمنی تهدید کرده که یا ساکت شود یا لجن مالش میکند. در واقع یک نوع زورگیری و گردن کلفتی کرده است از نوع اینترنتی. امیدوارم اقای رضایی هم این را متوجه شوند که اولا تقلید از ابراهیم نبوی لزوما باعث موفقیت نمیشود و در ثانی راههای بهتری هم برای ابراز نظر و وجود هست که با اندکی تفکر میتوانند به آنها برسند.
و اما برخورد جالبتر از شخصی بود به اسم علی قاضی زاده. جناب قاضی که ساکن کاناداست و از آنجا به مبارزه از راه دور خود مشغول هستند لب کلامشان این است که چرا اعلمی زندانی نشده است!! تازه این را به عنوان یک سوال اساسی هم مطرح کرده اند!
ایشان این مطلب اعلمی را بهانه کرده اند تا بگویند قبای ازادیخواهی بر تن اعلمی گشاد است و بر این هم بسنده نکرده ادعاهای مضحکی طرح کرده اند مبنی بر اینکه :
1- اعلمی به مجرد رد صلاحیت در مجلس هشتم، ایشان یک شبه ... از حقوق مردم سخن راندند!!
2- واکنش اعلمی به تقلب گسترده در انتخابات و حضور میلیونی مردم در خیابان ... تنها سکوت بود و سکوت!!
3- اعلمی در صول حیات سیاسی خود هیچگاه سابقه حمایت از فکر یا حرکت خاصی را نداشته است
4- کارنامه اعلمی در مجلس ششم پر است از همصدایی با اصولگرایان
و نهایتا اینکه اعلمی هیچ نکته مثبتی در پرونده ندارد و بس.
واقعا در برابر این اظهارات چه میتوان گفت؟ جز اینکه یک آدم عقده ای نشسته و به هر دلیلی خواسته مدفوعات متشکل از عقده های فروخفته خود از اعلمی را چنین دفع نماید. اما آنچه مرا نگران میکند شخص قاضیزاده نیست که کسی آدم حسابش نمیکند بحث بر سر تفکری است که قاضی زاده یک نماینده آن است. جناب قاضی که هر روز ساعتها پای اینترنت است و برای خود هزار ماشا اله نظریه پردازی است حسابی. چنین کسی آیا از سوابق اعلمی مطلع نیست؟ آیا سری به این سخنرانیهای اعلمی نمیزند که در آن اعلمی بارها و بارها از مقولاتی چون جرم سیاسی، مهار قدرت، اهانت به مجلس ششم، دفاع از اظهار نظر نمایندگان و صدها مورد دیگر از حقوق مردم و آزادیهای آنها دفاع میکند. واقعیت این است که اعلمی با همه ایراداتی که ممکن است داشته باشد همواره صدای مردم و نماینده واقعی آنها بود که هیچگاه نمایندگی مردم را به طرفداری از حزب یا گروه خاصی نفروخت. مثل هر فرد سیاسی دیگر اعلمی هم بری از اشتباه نیست. همین مورد اعترافات ابطحی هم به زعم بنده یک اشتباه از سوی اعلمی است اما آیا این اشتباه دلیل میشود که کسی مثل قاضیزاده چنین بیشرمانه تمام مبارزات اعلمی علیه استبداد و علیه دشمنان آزادی مردم را ندیده بگیرد؟ اگر چنین است که باید گفت برای چه اقدام شرم آور دیگری نمیتوان دلیلی یافت؟
همانطور که گفتم شخص قاضی زاده یا رضایی مهم نیستند مهم این است که تفکری این چنینی بخش مهمی از جنبش سبز را هم دربر میگیرد. اگر چنین است که هرکس با جنبش سبز اندک اختلافی دارد باید به بدترین وجه لجن مال شود سوال من این است که در جنبش سبز چه طلم دیگری ممکن نیست؟ من نمیخواهم این مساله را که فردی خودخواه و متوهم در نوشته ای پریشان اقدام به لجن پراکنی علیه یکی از پاکترین اصلاح طلبان ایران کرده به همه جنبش سبز تعمیم بدهم اما متاسفانه باید بگویم افرادی این چنین در جنبش سبز کم نیستند و همین مساله مرا نگران میکند که ایا با جنبش سبز به چیزی بیش از یک رنگ دست خواهیم یافت؟ ایا به فرض پیروزی جنبش سبز عدالت و آزادی هم پیروز خواهند شد یا اینکه استبداد اینبار در شکلی دیگر بازتولید خواهد شد؟
به نظر من اعلمی نباید به این مساله دامن میزد. مخصوصا در فاصله زمانی که بلافاصله بعد از آزادی ابطحی بود و در شرایطی که او هنوز یک پرونده مفتوح دیگر دارد. من واقعا هیچ توجیه منطقی برای این کار اقای اعلمی نمی بینم. واقعیت این است که هیچکدام از افراد تازه آزاد شده هنوز در مورد اظهارات دوران بازجویی حرفی نزده اند و این بیانگر وجود و تداوم یک فشار از طرف رژیم بر اینان است. آقای اعلمی هم از این فشارها کاملا آگاه است. در سخنرانیها و نوشته های قبلی خود نیز اعترافاتی از این قبیل را بی اعتبار خوانده است. آقای اعلمی مثلا خواسته سوالی بپرسد و باعث شکستن سکوت آزادشدگان پیرامون اعترافاتشان شود. سوالش شاید سوال باشد اما در شرایط فعلی این انتظار بجایی نیست که از زندانیان ازاد شده بخواهیم سریعا در مورد همه این اعترافات توضیح دهند. یادمان باشد وقتی افشاری اعتراف کرد، عباس عبدی بر او خرده گرفت اما چند سال بعد عبدی (که اتفاقا قبلا هم تجربه زندان جمهوری اسلامی را داشت) زندانی شد و مرتضوی شبه اعترافاتی از او گرفت! خود اقای ابطحی هم بر وبلاگ نویسانی که نه معاون رییس جمهور شده بودند و نه سر و ته پیاز بودند خرده میگرفت و آنها را به وبلاگ نویسان پشیمان و غیر پشیمان تقسیم میکرد. ولی این هم طنز تلخ تاریخ معاصر ماست که اینبار ابطحی دستگیر و معترف شد. آقای اعلمی باید به این نکته توجه میکرد که یک مطلب اصلی در مورد این اعترافات وجود دارد. اینکه این اعترافات هیچ ارزشی ندارند ولی ما با انتشار و با دامن زدن به آنها ارزشی مجازی به آنها میدهیم. ما نباید از ابطحی بازجویی کنیم که در مورد اعترافاتش دوباره و این بار برای ما اعتراف کند. آن اعترافات ارزشی ندارند و ما هم نباید وقت خود را صرف بحثهای بی ارزش کنیم.
نکته بعدی که زاییده بحث بالاست ولی اهمیتی بیشتر از خود آن دارد برخورد برخی افراد بدنه جنبش سبز با این ماجراست. برخورد علیرضا رضایی از نوع بگم بگم بود که ظاهرا از ا.ن. به ایشان سرایت کرده است. آقای رضایی اعلمی را بطور ضمنی تهدید کرده که یا ساکت شود یا لجن مالش میکند. در واقع یک نوع زورگیری و گردن کلفتی کرده است از نوع اینترنتی. امیدوارم اقای رضایی هم این را متوجه شوند که اولا تقلید از ابراهیم نبوی لزوما باعث موفقیت نمیشود و در ثانی راههای بهتری هم برای ابراز نظر و وجود هست که با اندکی تفکر میتوانند به آنها برسند.
و اما برخورد جالبتر از شخصی بود به اسم علی قاضی زاده. جناب قاضی که ساکن کاناداست و از آنجا به مبارزه از راه دور خود مشغول هستند لب کلامشان این است که چرا اعلمی زندانی نشده است!! تازه این را به عنوان یک سوال اساسی هم مطرح کرده اند!
ایشان این مطلب اعلمی را بهانه کرده اند تا بگویند قبای ازادیخواهی بر تن اعلمی گشاد است و بر این هم بسنده نکرده ادعاهای مضحکی طرح کرده اند مبنی بر اینکه :
1- اعلمی به مجرد رد صلاحیت در مجلس هشتم، ایشان یک شبه ... از حقوق مردم سخن راندند!!
2- واکنش اعلمی به تقلب گسترده در انتخابات و حضور میلیونی مردم در خیابان ... تنها سکوت بود و سکوت!!
3- اعلمی در صول حیات سیاسی خود هیچگاه سابقه حمایت از فکر یا حرکت خاصی را نداشته است
4- کارنامه اعلمی در مجلس ششم پر است از همصدایی با اصولگرایان
و نهایتا اینکه اعلمی هیچ نکته مثبتی در پرونده ندارد و بس.
واقعا در برابر این اظهارات چه میتوان گفت؟ جز اینکه یک آدم عقده ای نشسته و به هر دلیلی خواسته مدفوعات متشکل از عقده های فروخفته خود از اعلمی را چنین دفع نماید. اما آنچه مرا نگران میکند شخص قاضیزاده نیست که کسی آدم حسابش نمیکند بحث بر سر تفکری است که قاضی زاده یک نماینده آن است. جناب قاضی که هر روز ساعتها پای اینترنت است و برای خود هزار ماشا اله نظریه پردازی است حسابی. چنین کسی آیا از سوابق اعلمی مطلع نیست؟ آیا سری به این سخنرانیهای اعلمی نمیزند که در آن اعلمی بارها و بارها از مقولاتی چون جرم سیاسی، مهار قدرت، اهانت به مجلس ششم، دفاع از اظهار نظر نمایندگان و صدها مورد دیگر از حقوق مردم و آزادیهای آنها دفاع میکند. واقعیت این است که اعلمی با همه ایراداتی که ممکن است داشته باشد همواره صدای مردم و نماینده واقعی آنها بود که هیچگاه نمایندگی مردم را به طرفداری از حزب یا گروه خاصی نفروخت. مثل هر فرد سیاسی دیگر اعلمی هم بری از اشتباه نیست. همین مورد اعترافات ابطحی هم به زعم بنده یک اشتباه از سوی اعلمی است اما آیا این اشتباه دلیل میشود که کسی مثل قاضیزاده چنین بیشرمانه تمام مبارزات اعلمی علیه استبداد و علیه دشمنان آزادی مردم را ندیده بگیرد؟ اگر چنین است که باید گفت برای چه اقدام شرم آور دیگری نمیتوان دلیلی یافت؟
همانطور که گفتم شخص قاضی زاده یا رضایی مهم نیستند مهم این است که تفکری این چنینی بخش مهمی از جنبش سبز را هم دربر میگیرد. اگر چنین است که هرکس با جنبش سبز اندک اختلافی دارد باید به بدترین وجه لجن مال شود سوال من این است که در جنبش سبز چه طلم دیگری ممکن نیست؟ من نمیخواهم این مساله را که فردی خودخواه و متوهم در نوشته ای پریشان اقدام به لجن پراکنی علیه یکی از پاکترین اصلاح طلبان ایران کرده به همه جنبش سبز تعمیم بدهم اما متاسفانه باید بگویم افرادی این چنین در جنبش سبز کم نیستند و همین مساله مرا نگران میکند که ایا با جنبش سبز به چیزی بیش از یک رنگ دست خواهیم یافت؟ ایا به فرض پیروزی جنبش سبز عدالت و آزادی هم پیروز خواهند شد یا اینکه استبداد اینبار در شکلی دیگر بازتولید خواهد شد؟